داشتم از مدرسه می امدم به خودم گفتم که بیا تصور کنیم اگر ناگهانی همه این افراد داخل واگن بمیرند یا اینکه فقط تعدادی و یا فقط یک نفر و یا فقط خود من ، حالا ، آن فرد یا افراد مُرده به چه فکر میکنند و چه با خود می گویند.اگر آن فرد من بودم از کدام خواسته های کوچک و از کدام کارهای غیر نافع بدم می آمد و ژست می دیدم شان؟!کدام کارهای خوب در نظرم جلوه می داد؟میرزا جواد آقای ملکی تبریزی در کتاب * لقاء الله* نوشته اند که وقتی همه می خوابیم ،برخی عمرشان در خواب سر می آید و دیگر در دنیا بیدار نمی شوند،آنها می می رند و پس از آن هم گریه و زاری و عجز و لابه دارند که خدایا من را بازگردان تا کارهای شایسته و خوب انجام دهم و قول می دهم که آدم شوم.اما به آن ها گفته می شود:(کَلّا! = هرگز!) پس به شکرانه ی اینکه زنده ای و جای آنها نیستی سجده ی شکری برو و به خودت بگو : _تو را که جواب کلّا ندادند و برگرداندند تو می توانی در این بیداری علاج تمام ماسَبَق و تدارک تمام مافات را بکنی و خودت را از مقربین گردانی! _